فاطمه چراغ خونه مامان و بابا

کاش زودی خوب بشی عزیز دلم

سلام عزیزم امروز سه روزه که مریض شدی براثر سرماخوردگی هر چی می خوری استفراغ می کنی سرکار بودم که بهم خبر دادند مریض شدی ، نمی دونی چطور خودم رو به خونه رسوندم . بردمت دکتر زراعتیان ، گفت براثر سرماخوردگی ریه هاش عفونت کرده ، دو تا آمپول زدی . قربونت برم وزنت هنوز هم کمه آخه نی نی ۱۷ ماهه باید وزنش ۹کیلو و ۹۶۰ گرم باشه ؟ خودت بگو این  انصافه. امروز ۱/۲/۹۰ هست یک کم بهتری و بعضی مواقع یک کم شیطونی می کنی که این باعث خوشحالی مامان هست . خداکنه زود زود زود خوب شی گلم . ...
1 ارديبهشت 1390

راه رفتن و دویدن عزیز دلم

مامان جونم الان ۱۷ ماهه هستی ، راه می ری ، می دوی ، بازی می کنی و شیطونی می کنی ، برات یک میز و صندلی کوچولو گرفتیم و باهاش کلی ذوق می کنی . عید به خاطر تو عزیزم نرفتیم مسافرت ، چون توی ماشین خیلی اذیت می شدی . کلمه هایی که الان می گی: بابا، دده ، الله اکبر ( البته فقط اکبر رو می گی ) ، دو تا ، نی نی ، به به ، آب (هر وقت می خواهی لوس کنی خودت رو می گی آب) کارهایی که می کنی : کنجکاوی توی همه چیز ، به هم ریختن کابینت آشپزخانه ، ورق زدن کتاب های مامان و بابا ، با خودکار خط خطی کردن ، با ساعت مامان بازی کردن و اون رو دستت می کنی ، عاشق کنترل و کلید و موبایل هستی ، الکی خودت رو به خواب می زنی ، همش گوشواره هات ر...
29 فروردين 1390
1